خط نستعلیق
خط نستعلیق
نَسْتَعْلیق یکی از شیوههای خوشنویسیِ فارسی است. این واژه چنانکه در تَذکِرهها و مُرَقَّعات و اشعار آوردهاند، از دو واژهٔ نَسْخ و تَعلیق پدید آمده است. خطِّ نستعلیق دومین خطِّ ویژهٔ ایرانیان است. پیدایش نستعلیق پس از حملهٔ مغول و در روزگار ایلخانی با دگرگونیهای شگرف در نگارگریِ ایرانی همراه بود و این دو تحول، همزمان و در عصرِ زرّینِ هنرِ ایران شکل گرفتهاند و بنابراین بررسیِ یکی بدون توجه به دیگری درست نمینماید. نستعلیق در محیطی پرورش یافت که در آن، نگارگری ایران فُرمِ قطعیِ خویش را در آثارِ احمد موسی در نیمهٔ نخست سدهٔ هشتم هجری یافته بود.
نستعلیق های نخستین، پیرامون اواخرِ زندگیِ احمد موسی همزمان با آغازِ ظهورِ میرعلی تبریزی در اوایلِ نیمهٔ دومِ سدهٔ هشتم هجری و در بخش بزرگی از غرب ایران پدیدار شدهاند. هیچ نشانهای مبنی بر پیدایشِ نستعلیق پیش از نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم هجری وجود ندارد.
با آنکه بیشتر پژوهشگران، واضعِ این خط را میرعلی تبریزی دانستهاند اما هیچ اطلاعاتِ مُتقَنی در این باره وجود ندارد و تنها گفتهٔ سُلطانعلی مشهدی است که میرعلی را واضعِ این خط دانسته است. نشانهها این نتیجه را به دست میدهند که نستعلیق به یکباره و توسط یک تن آفریده نشده و پیدایش آن تدریجی بوده است و احتمالاً میرعلی تبریزی برای نخستین بار آن را قاعدهمند و اصولش را مشخص کرده است و از اینرو او را واضعِ نستعلیق نامیدهاند.
در ایران دو سبک نگارش نستعلیق بهکار رفت: یکی بهنام سبک جعفر یا اَظهَر که بسیار تحسینبرانگیز بود و پس از پیرایش بهدست سلطانعلی مشهدی در خراسان رواج گرفت و ازهمینرو، به شیوهٔ «نستعلیق خراسانی یا شرقی» شناخته میشود. و سبک دوم، شیوهٔ عبدُالرَّحمن خوارَزمی و پسرانش، عبدُالرَّحیم و عبدُالْکَریم بود که در غرب و جنوب ایران استفاده میشد و ازاینرو «شیوهٔ غربی» نامیده شده است. سرانجام سبک غربی در ایران از بین رفت، اما میتوان اثر آن را در نستعلیق افغان، هندی و پاکستانی شناسایی کرد. اما شیوهٔ شرقی که در سدههای پسین تکامل یافت، نستعلیقی است که در حال حاضر در ایران رواج دارد.
نستعلیق در مسیرِ تکاملش بهدست سلطانعلی مشهدی قوی شد و به حرکت آمد؛ میر علی هِرَوی و مالک دِیْلَمی و باباشاه اصفهانی و محمدحسین تبریزی آن را قوام دادند و میرعماد حسنی آن را به کمال رساند. بسیاری از خوشنویسان از دربارِ صفوی به دربارِ گورکانیان هند یا عثمانی رفتند و خطّ نستعلیق را در آن سرزمینها رواج دادند و نستعلیق از آنجا به بسیاری از کشورهای اسلامی راه پیدا کرد.
پس از میرعماد نستعلیق کمکم جایگاهِ رفیعِ خود را در خوشنویسیِ جهان باز کرد. شاگردان و پیروانِ میرعماد شیوهٔ او را محفوظ داشتند و آن را رواج دادند و تا سدهٔ دوازدهم هجری قمری آن را با همان فرم و صورت، به پسینیان سپردند. سدهٔ دوازدهم دورانِ افولِ خوشنویسیِ ایرانی بود و این وضع تا ابتدای سدهٔ سیزدهم هجری قمری ادامه یافت.
در نیمهٔ دوم این سده، نستعلیق دوباره جان گرفت و تا اوایل سدهٔ چهاردهم هجری قمری، شماری از چیرهدستترین خوشنویسان پا به عرصه گذاشتند که آثارشان نمایشگرِ یکی از درخشانترین دورههای خوشنویسی در ایران است. در سدهٔ سیزدهم هجری قمری، همچنان نستعلیق جایگاهِ برترش را در خوشنویسی نگاه داشت. آغازِ عصر قاجاری، دورانِ رکودِ خوشنویسی است. اما بعدها خوشنویسانی نامدار مانند میرزا غلامرضا اصفهانی و میرزا محمدرضا کَلْهُر پدید آمدند.
در سدهٔ چهاردهم دوباره خوشنویسی از کانون توجه به کنار نهاده شد و خوشنویسانِ اندکی در مدت چهل سالِ اوایل این سده، ظهور کردند که نامدارترینشان عِمادُالْکُتّاب در نستعلیق بود. نستعلیق در سدهٔ چهارده هجری خورشیدی اعتبار خود را حفظ کرد و اصولش همان اصول بنیادگذاردهٔ میرعماد است.
اصول نستعلیقِ امروزی همان ساختارِ تعیینشده از سوی میرعماد در سدهٔ یازدهم هجری است، اما خوشنویسان سدههای سیزدهم و چهاردهم هجری، احساسِ هنریِ خویش را به آن افزودند. بهگفتهٔ فضائلی، نستعلیق از نظرِ جایگاهِ آفرینش، پس از تعلیق و در جایگاهِ هشتم قرار دارد. از نظرِ رسایی و بیان مطلب و آسانیِ خوانش، در جایگاهِ دوم و سوم از نسخ، از نگاهِ آساننویسی و سرعت در جایگاهِ سوم و چهارم از شکسته و از نظرِ زیبایی در جایگاهِ نخست و زیباترین خطوط است.
خطّ نستعلیق دارای تمام ویژگیهایی است که برای یک دستخطِّ خوب لازم است، یعنی رعایتِ همهٔ اصول و قواعدِ خوشنویسی. این خط بهراحتی قابل خواندن است و میتوان با سرعتِ بالا و فشردگیِ بسیاری نوشته شود که باعث میشود مطالبِ بیشتری در سطرها و صفحاتِ کمتری جای بگیرد.
دیدگاهتان را بنویسید