نقاشی ابرنگ
تاریخچه ابرنگ
استفاده از آبرنگ در زمان های قدیم معمول بود. مثلاً می توان به طومارهای پاپیروس مصر باستان، نقاشیهای روی ابریشم و کاغذ برنج در خاوردور، و نسخه های مصور قرون وسطی در اروپا اشاره کرد. بعداً نقاشی آبرنگ توسط دورد اهمیتی تازه یافت. با این حال، کاربرد کامل تر آن به خصوص در انگلستان از سده ی هجدهم متداول شد. نخستین آبرنگ کاران انگلیسی خطوط کلی را با مداد یا قلم و مرکب می کشیدند و سپس تصویر را با آبرنگ می پوشانیدند. سندبی از ابتدا قلم مو به کار می برد، و گاهی برای تقویت جلوه های مورد نظرش از رنگماده ی غلیظ استفاده می کرد. در سده ی نوزدهم، منظره نگاران برجسته ای چون ترنز و کانستبل هر یک با اسلوب خاص خود نقاشی آبرنگ را تحول بخشیدند. آبرنگ کاران امروزی غالباً ، سنت انگلیسی را ادامه می دهند.
همانطور که گفته شد نقاشی آبرنگ سابقهای کهن دارد و ردپای آن به نقاشیهای درون غار اروپای پله لیتیک و نگارنوشتهای مصریان قدیم میرسد. اما خصوصا در اروپای سدههای میانه، تاریخ بهره گیری این رنگ ماده از رنسانس شروع میشود و هنوز ادامه دارد.
نقاش آلمانی، آلبرشت دورر (۱۴۷۱-۱۵۲۸) که آبرنگهای زیبایی از گیاهان، حیات وحش و مناظر نقاشی کردهاست، به عنوان یکی از اولین توسعه دهندگان این رنگ ماده شناخته میشود. یک مکتب مهم نقاشی با آبرنگ در آلمان بهوسیله هانس بول (۱۵۳۴-۱۵۹۳) به عنوان بخشی از رنسانس دورر، رهبری میشد.
جدای از شروع اولیه، آبرنگ بصورت فراگیر توسط نقاشان باروک و برای تهیه پیش طرح، کپیهها و طراحیهای بزرگ بکار برده میشد. در میان کاربران نخستین این رنگ ماده، وان دایک (در دوران اقامت در انگلستان)، کلود لورین، جیووانی بنه دتو کاستیلیونه، و بسیاری هنرمندان هلندی و فلمینگی قراردارند. به هر حال تصویرگری گیاهان و حیات وحش قدیمیترین و مهمترین سنت در نقاشی آبرنگ هستند. نقاشی از گیاهان در دوران رنسانس محبوب شد. چه برای تولید باسمههای چوبی تصاویر کتابها و چه به عنوان طراحیهای جوهری روی کاغذ. نقاشان گیاهان همواره در میان ستودهترین هنرمندان آبرنگ بودهاند، امروزه نیز ابرنگ (به جهت قابلیت بی همتای خود در نمایش رنگهای ایدهآل و دقیق) برای تصویرسازیهای علمی و انتشارات موزهها بکار میرود. تصویرسازی از حیات وحش در قرن نوزدهم با هنرمندانی چون جان جیمز آودوبون به اوج خود رسید، و امروز بسیاری از راهنماهای طبیعت گرایانه با آبرنگ مصور میشوند.
نقاشان فرانسوی نیز، از جمله نیکولایوسن و کلودژله، منظره هایی با آبرنگ و رنگابه نقش کرده اند. آثار اینان قرابتهایی با سبک نئوکلاسی سیم دارد، با نشانه هایی از مکتب انگلیسی آبرنگ(پارامون-فرسکوئت،
قرن هجده، عصر سفرهای بزرگ
در اواسط سده ی هجدهم، نقاشان انگلیسی با تابلوهای آبرنگشان منظر تازه ای از رو ارائه دادند. در آن دوره مکتب هنری نئوکلاسیسیم، که شالوده اش بر ادبیات بود، هنوز مورد ستایش بود و بر معماری و نقاشی و پیکر تراشی تأثیری خاص داشت. جنبش نئوکلاسیسیم بر آن بود تا با الهام از آثار یونان و رم باستان، اصول هنر کلاسیک را از نو مستقر کند.
این جنبش هنری چنان تب و تابی در عالم هنر و هنرمندان جهان برانگیخته بود که بسیاری از هنرمندان و هنرشناسان آن عصر را واداشت تا به نقاطی سفر کنندکه گهواره ی تمدن کهن نامیده می شد. آتن و رم بیش از سایر جاها مورد بازدید خارجیانی بوده که می خواسته اند ردژای اعصار گذشته را از نزدیک کندوکاو کنند: در طاقنمای تیتوس، در گلیزه، در ستون ترایان، در مقبره آدریان، در چشمه های معدنی کاراکالا …. بنابراین، چندان هم بیجا نیست که آن قرن را عصر «سفرهای بزرگ» نامیده اند: سفر صاحبان صنایع،مقامات عالی رتبه، روشنفکران، هنرمندان، سیاستمداران و اشراف و تمام کسانی که امکان چنین سفری را داشته اند، آن هم با چه شور و شوقی، و هر کدام با بهانه و محملی- گروهی برای کار و حرفه، گروهی از سر قریحه و احساس و گروهی دیگر برای ارضای حس کنجکاوی….- جواز عبور می یافته، از مرز می گذشته اند تا عالمی دیگر و کشوری دیگر را بشناسند… در میان گروه نخستین، تعدادی انگلیسی هم بوده اند که حساسیتی داشته اند و فرهنگی و دانشی، و به عنوان سوغات و خاطره از شهر جاودان لوحهای حکاکی یا چاپ تیزابی می خریده اند که اغلب سیاه رنگ بوده، یا سیاه سپیا( مناظری از بناها و معماری های قدیمی، و نیز منظره های رمی) این طرحها را که به ودوته (منظره) موسوم است، در ابتدا ایتالیاییها نقش کرده اند، هنرمندانی چون کارلواری، پیرانسه.
منظره های طراحی شده از جانب اینان قریب چهارصد طرح بوده که بعدها هزاران نسخه ی چاپ تیزابی از روی آنها تکثیر شده. در اواسط سده ی هجدهم منظره های رمی رواج پیدا می کند. طراحان و نقاشان سراسر اروپا شروع می کنند به کشیدن تابلوهایی نظیر منظره های رمی: ریچی یانینی و گواردی از ایتالیا، و از بین نقاشان انگلیسی می توان از پارس، روکر و کازنز نام برد. «منظره» های خریداری شده در رم سرانجام به انگلستان راه می یابد و در آنجا به صورت گراورمس تکثیر می شود، به رنگ سیاه(یا سیاه سپیا) و در اشکال گوناگون. این گراورها، اغلب با طراحیهای بدیع، دیوار منازل را زینت بخشیدند، و نیز نطفه ی همان چیزی شدند که بعدها با عنوان «گراورهای انگلیسی» شهره ی عالم شدند.
در همان اوایل تنی چند از نقاشان به این فکر می افتند که نسخه های تکثیر شده ی گراورها را، که سیاه و سفید بودند، با آبرنگ رنگ آمیزی کنند، بعد به تدریج عامل رنگ نقش مهمی در گراورها پیدا می کند، و سرانجام همین روشی که در ابتدا عامل فرعی و ثانوی تلقی می شد مبدل می شود به طراحی و نقاشی با آبرنگ. بسیاری از نقاشان انگلیسی در پیشبرد آبرنگ سهم بسزایی داشته اند که از میان آن باید از جان رابرت کازنز و به طور اخص از پل ساندبی نام برد. ساندبی گراور های خود را تکثیر نمی کرده بلکه یکی یکی و با دقت رنگ آمیزی می کرده است، و هر نسخه را با تکنیک و نورپردازی متفاوت.
در نیمه ی دوم قرن هجده، نقاشی آبرنگ در انگلستان چنان رواج یافته بود که به عنوان هنر ملی از آن نام می بردند.
آکادمی سلطنتی هنرهای انگلستان در سال ۱۷۶۸ به همت دو استاد نقاشی آبرنگ، یعنی برادران ساندبی(پل و توماس) بنا نهاده می شود. اولین نمایشگاه آکادمی هم با نقاشی های آبرنگ افتتاح می شود.
در سال ۱۸۰۶ نقاشانی که با آبرنگ کار می کردند آکادمی را ترک می کنند”تنها برای نقاشانی که با رنگ روغن کار می کردند ارج و قرب قائل بودند، و نه برای آنانی که با آبرنگ کار می کردند.” استادان نقاشی آبرنگ انجمنی تشکیل می دهند و یک سال بعد هم نمایشگاهی از آثار خود برپا می کنند. در سال ۱۸۵۵ نقاشان انگلیسی برای نمایشگاه جهانی پاریس تعداد ۱۱۴ تابلو نقاشی آبرنگ ارسال می کنند که منتقدان و هنردوستان فرانسوی را به شگفت می آورد. در سال ۱۸۸۱ ملکه ویکتوریا به نقاشانی که با آبرنگ کار می کردند عنوان افتخاری “سلطنتی” اعطا می کند. از آن پس، موقعیت نقاشی آبرنگ، به مثابه هنر ملی، تحکیم بیشتری پیدا می کند. کیفیت آثار هنرمندانی چون ژوزف ماورد ویلیام ترنر، توماس گرتن و دیگر همعصرانشان نظیر بونینگتن، کاتمن، بلاک، پالمر، دوینت کاکس و دیگران برای نقاشی آبرنگ در انگلستان و نیز بعدها برای اروپا منزلتی به ارمغان آورد. از آن پس، آبرنگ نه به مثابه ی شاخه ای فرعی از نقاشی، که شیوه ای هم شأن رنگ روغن، پاستل و طراحی محسوب شد. ترنر با آثار درخشانی در رنگ روغن و پرده های بی نظیری در آبرنگ به واقع سرآمد نقاشان انگلیسی است. بزرگان مکتب نقاشی امپرسیونیستی- مونه، مانه، پیسارو، دگا- ترنر را، ضمن ستایش، پیشگام امپرسیونیستها نامیده اند.
دیدگاهتان را بنویسید